ترمیمی

ترمیمی

ترمیمی

ترمیمی

حاشیه تلفن


"اوه." دادلی به شدت سقوط کرد و نزدیکترین بسته را گرفت. "درست همین الان."

عمو ونون فریاد زد.

"طلسم کوچولو می خواهد ارزش پولش درست مثل پدرش باشد. "آفت پسر، دادلی!" او موی داودی را خراب کرد.

در حال حاضر انجام دامنه تلفن و خاله پتونیا رفت تا آن را پاسخ در حالی که هری و عمو ورنون را تماشا دادلی باز کردن دوچرخه های مسابقه ای، یک دوربین ویدئویی، یک هواپیمای کنترل از راه دور، شانزده بازی های رایانه ای جدید، و یک VCR. او کاغذ را از یک ساعت مچاله طلایی پاره کرد، زمانی که عمه پتونیا از تلفن برگشت به طوری که عصبانی و نگران بود.

او گفت: "خبر بد، ونون". "خانم او نمی تواند او را بگیرد. او سرش را به سمت هری حرکت کرد.

دهلی Dudley افتضاح در وحشت افتاد، اما قلب هری به جهش رفت. هر ساله در روز تولدلی، پدر و مادرش او را برای روز، به پارک های ماجراجویی، رستوران های همبرگر و یا فیلم ها می بردند. هر سال هری با خانم فیگ، یکی از بانوی دیوانه که دو خیابان دور زندگی می کرد، پشت سر گذاشت. هری اونو ازش متنفر کرد کل خانه از کلم بپرهیزید و خانم Figg او را به تمام گربه هایی که تا به حال متعلق به آنها بود نگاه می کند.

"حالا چه؟" عمه پتونیا می گوید، به طوری که او این را برنامه ریزی کرد، منتظر هری است. هری می دانست که او باید احساس با عرض پوزش از خانم Figg پا در اینجا شکسته بود، اما آن چه آسان نیست زمانی که به خودش یادآوری این امر می تواند یک سال تمام قبل از او تا به حال در Tibbies، برفی، آقای پنجه، و Tufty دوباره نگاه کنید.

عمو وننون پیشنهاد داد: "ما می توانیم حاشیه تلفن داشته باشیم."

"ورونون، احمق نباش، او پسر را نفرت دارد."

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.