"اوه." دادلی به شدت سقوط کرد و نزدیکترین بسته را گرفت. "درست همین الان."
عمو ونون فریاد زد.
"طلسم کوچولو می خواهد ارزش پولش درست مثل پدرش باشد. "آفت پسر، دادلی!" او موی داودی را خراب کرد.
در حال حاضر انجام دامنه تلفن و خاله پتونیا رفت تا آن را پاسخ در حالی که هری و عمو ورنون را تماشا دادلی باز کردن دوچرخه های مسابقه ای، یک دوربین ویدئویی، یک هواپیمای کنترل از راه دور، شانزده بازی های رایانه ای جدید، و یک VCR. او کاغذ را از یک ساعت مچاله طلایی پاره کرد، زمانی که عمه پتونیا از تلفن برگشت به طوری که عصبانی و نگران بود.
او گفت: "خبر بد، ونون". "خانم او نمی تواند او را بگیرد. او سرش را به سمت هری حرکت کرد.
دهلی Dudley افتضاح در وحشت افتاد، اما قلب هری به جهش رفت. هر ساله در روز تولدلی، پدر و مادرش او را برای روز، به پارک های ماجراجویی، رستوران های همبرگر و یا فیلم ها می بردند. هر سال هری با خانم فیگ، یکی از بانوی دیوانه که دو خیابان دور زندگی می کرد، پشت سر گذاشت. هری اونو ازش متنفر کرد کل خانه از کلم بپرهیزید و خانم Figg او را به تمام گربه هایی که تا به حال متعلق به آنها بود نگاه می کند.
"حالا چه؟" عمه پتونیا می گوید، به طوری که او این را برنامه ریزی کرد، منتظر هری است. هری می دانست که او باید احساس با عرض پوزش از خانم Figg پا در اینجا شکسته بود، اما آن چه آسان نیست زمانی که به خودش یادآوری این امر می تواند یک سال تمام قبل از او تا به حال در Tibbies، برفی، آقای پنجه، و Tufty دوباره نگاه کنید.
عمو وننون پیشنهاد داد: "ما می توانیم حاشیه تلفن داشته باشیم."
"ورونون، احمق نباش، او پسر را نفرت دارد."
مطلب صدیقی را که میخواندم -البته من شاگرد صدیقی بودم خدمتشان هم رسیده بودم خانه ایشان هم رفته بودیم- دیدم که این استاد تحصیل کرده فرانسه چقدر قشنگ مطلب مینویسد؛ چقدر آیه، حدیث، شعر عربی، شعر فارسی و... بلد است. این مطلب را برای پسرم تعریف کردم، گفت که چرا اینطور شده؟ آن استادانی که شما تعریفشان را میکنید مثل همایی و فروزانفر و بهمنیار و بهار و... کجا هستند و چرا دانشگاهها و بهخصوص دانشگاه تهران به این حال و روز افتاده است؟ گفتم جمعیت زیاد شده است، مثلاً الان چرا غذاهایی که ما میخوریم با قبل فرق دارد؟ آن موقع گوشت گوسفند میخوردیم که علف خورده بود، روغن کرمانشاهی میخوردیم، جمعیت کم بود جمعیت زیاد شد یک دفعه مملکت حالت انفجاری پیدا کرد الان در دنیا خوراک مردم چیست؟ همه چیز به قول خودشان مصنوعی شده است آدمهایش هم همینطوری شدهاند.
ترجمه آثار نویسندگان ایرانی به زبان ترکی اظهار کرد: ادبیات ایران به زبان
ترکی ترجمه میشود ولی آنها هم مانند ما به یکی یا دو نویسنده توجه
میکنند و آثارشان را ترجمه میکنند. در این کشورهم میبینیم که چند بار از
یک نویسنده ترجمه شده است. همچنین ترجمه آثار نویسندگان معاصر ما در ترکیه
بسیار کم است.
او همچنین گفت: زمانی که من آنجا بودم سعی میکردم نویسندگان معاصر را
معرفی کنم. جدیدترین اثری که از نویسندگان ما در آن کشور ترجمه شده است
«سووشون» اثر سیمین دانشور و «سهتار» نوشته جلال آلاحمد است؛ و از این دو
به بعد اثری از نویسندگان معاصر ما ترجمه نکردهاند اما در پی یافتنش
هستند و این سوال را میپرسند که کدام نویسنده بهتر است؛ ما هرکدام از دید و
سلیقه خودمان نویسندگان را معرفی میکنیم.
الفت درباره ترجمه کردن از زبان ترکی گفت: نکته دیگر این است که همه فکر
میکنند ترجمه زبان ترکی بسیار راحت است، چون ما ترکزبانانی هم در کشورمان
داریم و به لطف تلویزیون برخی فکر میکنند ادبیات ترکیه را یادگرفته و
شروع به ترجمه میکنند. ولی واقعیت این است که آموختن زبان ترکی و ترجمه از
این زبان به یک آموزش آکادمیک نیاز دارد.
او در ادامه افزود: ترجمه از این زبان راحت نیست و به نظر من دستور زبان
ترکی، دستور زبان مشکلی است. شاید اگر افراد با احتیاط بیشتر به ترجمه از
زبان ترکی نزدیک میشدند تاثیر گذاری ادبیات ترک در ایران بهتر میشد؛ برای
این که وقتی ترجمه ضعیف منتشر میشود و مخاطب را راضی نمیکند، مخاطب این
را به حساب نویسنده هم میگذارد؛ یعنی میگوید این چه کتاب گیج کنندهای
بود! در حالی که شاید این گیج کنندگی از ترجمه است. ولی امیدوارم در ادبیات
ترکی با دقت بیشتر، یعنی به گونهای کار تحقیق شدهای انجام شود. هم در
انتخاب کتاب دقت شود و هم این که مترجم واقعا صلاحیت این را داشته باشد که
در حوزه ادبیات ترکی کار کند.
نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «دوازده نت برای سکوت» با
حضور «کیوان صادقی» نویسنده اثر، مصطفی مهریزی و بهروز انوار به عنوان
منتقد، به میزبانی گروه داستان جمعه در مجتمع ناشران قم برگزار شد.
در بخش نخست این نشست مصطفی مهریزی نویسنده و منتقد ادبی زبان این مجموعه
داستان را مورد ارزیابی قرار داد و گفت: زبان داستان سخت نیست و مخاطب به
راحتی میتواند به آن ارتباط برقرار میکند. در کل با مجموعه ای خوشخوان رو
به رو هستیم و این میتواند نکته مثبتی برای خواننده و نویسنده باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی در رابطه با داستانهای به هم پیوسته گفت: اگر ما
داستان به هم پیوسته مینویسیم، لازم است که اتفاقات داستان بر اساس علت و
معلول، پیوستگیاش را حفظ کند. داستانهای این مجموعه به تنهایی
داستانهای کاملی هستند و به صورت انفرادی شخصیت پردازی در آنها میبینیم
اما چون مجموعه به هم پیوسته است روی برخی شخصیتها کار نشده است.